شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -تولد
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
تولد ( برای امیر ) هوای خانه امشب نور باران شد کویر خانه از بودش گلستان شد رسید از راه طفل خرد و معصومی چراغ محفل و شمع شبستان شد همه خوشحال و خندان از ورود او که داخل در حریم اهل ایمان شد خدایا شکر امیر این طفلک شیرین در این دنیای پرغوغا چنین سالم به دامان شد قدمهایش مبارک، ملک او را خوش که آمد بر سر این سفره مهمان شد چنین گفتا ... امشب زخوشحالی رضائی داخل الطاف یزدان شد ((( گریان شوید زنده دلان شریف شهر دیگر بهار خسته...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
تولد ( برای امیر ) هوای خانه امشب نور باران شد کویر خانه از بودش گلستان شد رسید از راه طفل خرد و معصومی چراغ محفل و شمع شبستان شد همه خوشحال و خندان از ورود او که داخل در حریم اهل ایمان شد خدایا شکر امیر این طفلک شیرین در این دنیای پرغوغا چنین سالم به دامان شد قدمهایش مبارک، ملک او را خوش که آمد بر سر این سفره مهمان شد چنین گفتا ... امشب زخوشحالی رضائی داخل الطاف یزدان شد ((( گریان شوید زنده دلان شریف شهر دیگر بهار خسته...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -حجله گاه
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
تقدیم به برادر شهیدم، مسعود مسروری که در حجله گاه جاده آبادان ـ ماهشهر، با نوعروس مرگ هماغوش شد و در خون سرخ خویش نماز عقد خواند. دشت خونین وطن از خون یاران دجله گشته سنگر هر جبهه در جشن شهیدان حجله گشته با عروس مرگ هم آغوش در روز عروسی در سرور سرخشان خمپاره شمع و لاله گشته جای آجیل و نبات و نقل شیرین عروسی جانشین رگبار پرآوازه گلوله گشته شب فضای حجله از نور منورها چراغان گرمی انگیز شب دیدارشان صد شعله گشته مطربان...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
تقدیم به برادر شهیدم، مسعود مسروری که در حجله گاه جاده آبادان ـ ماهشهر، با نوعروس مرگ هماغوش شد و در خون سرخ خویش نماز عقد خواند. دشت خونین وطن از خون یاران دجله گشته سنگر هر جبهه در جشن شهیدان حجله گشته با عروس مرگ هم آغوش در روز عروسی در سرور سرخشان خمپاره شمع و لاله گشته جای آجیل و نبات و نقل شیرین عروسی جانشین رگبار پرآوازه گلوله گشته شب فضای حجله از نور منورها چراغان گرمی انگیز شب دیدارشان صد شعله گشته مطربان...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -رحیل
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
تقدیم به برادرم مسعود مسروری سوختم، سوختم اینجا ز فراق برفرازید در این کهنه اتاق چوبهای تا که بدارم بزنید برفرازید در این کهنه اتاق کز غم و درد، سینهام پرشده است برفرازید زعصیان و ز درد، چوبهای تا که بدارم بزنید آنگه از خلق بپا خواسته خواهید بیایند در این لانه درد همه فریاد زنند، زنده بادا این مرد که چو آدم به ره بودن خویش جمله آشوب شده است که چو کاوه به درفشی از چوب، اینک آویز شده است آنگه آرید یواشم پایین به زمینم بگذارید ولی ایستاده که نخواهم بنشینم...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
تقدیم به برادرم مسعود مسروری سوختم، سوختم اینجا ز فراق برفرازید در این کهنه اتاق چوبهای تا که بدارم بزنید برفرازید در این کهنه اتاق کز غم و درد، سینهام پرشده است برفرازید زعصیان و ز درد، چوبهای تا که بدارم بزنید آنگه از خلق بپا خواسته خواهید بیایند در این لانه درد همه فریاد زنند، زنده بادا این مرد که چو آدم به ره بودن خویش جمله آشوب شده است که چو کاوه به درفشی از چوب، اینک آویز شده است آنگه آرید یواشم پایین به زمینم بگذارید ولی ایستاده که نخواهم بنشینم...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -زندگی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
برای زنده ماندن وقت بسیار است و ما تنها اگر کوشیم تا بیداد شیطان را به هم ریزیم اگر دل را برای هوس بیهوده نفشاریم کلید درب هستی را برای خویش میآریم اگر خواهی که با عطر شقایقها شبات را صبح گردانی چرا با ساز هر ناکس به رقص آئی چرا دستات بخون رادمردان بیالائی بیا از کاخ نخوت زیر، با گلها قدم بردار و قلب خویش بر دریا بزن شاید کویر شهرک ما را پر از آب و علفسازی الا ای خارکن بر دست خود بنگر به داس قهر خود بشکاف قلب...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
برای زنده ماندن وقت بسیار است و ما تنها اگر کوشیم تا بیداد شیطان را به هم ریزیم اگر دل را برای هوس بیهوده نفشاریم کلید درب هستی را برای خویش میآریم اگر خواهی که با عطر شقایقها شبات را صبح گردانی چرا با ساز هر ناکس به رقص آئی چرا دستات بخون رادمردان بیالائی بیا از کاخ نخوت زیر، با گلها قدم بردار و قلب خویش بر دریا بزن شاید کویر شهرک ما را پر از آب و علفسازی الا ای خارکن بر دست خود بنگر به داس قهر خود بشکاف قلب...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -شب زدگان
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
و بالیل افلا نعقلون در شب به دیده بیدار در شب به دیده عاقل در شب به دیده عاشق بنگر، عزیز شب آلوده در شب که موج موج سیاهی همراه با شهادت خورشید قربانی هدایت خلق از فجر تا غروب قربانی طلوع نور از بستر تباه سیاهیها بر مهد خاک سفره گسترده و ز بام روستای کوچک ما تا بام افلاک رنگ سیاه چون دل دیو کینه جو و آنجا به اوج خانه خورشید ستارهها چون کرمهای شب تاب سوسو میزنند تعقل نمیکنید خوب آرمیدهاید به پهنای دشت شب آسوده گشتهاید زفکر شب دراز اما دریغ کاین شب...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
و بالیل افلا نعقلون در شب به دیده بیدار در شب به دیده عاقل در شب به دیده عاشق بنگر، عزیز شب آلوده در شب که موج موج سیاهی همراه با شهادت خورشید قربانی هدایت خلق از فجر تا غروب قربانی طلوع نور از بستر تباه سیاهیها بر مهد خاک سفره گسترده و ز بام روستای کوچک ما تا بام افلاک رنگ سیاه چون دل دیو کینه جو و آنجا به اوج خانه خورشید ستارهها چون کرمهای شب تاب سوسو میزنند تعقل نمیکنید خوب آرمیدهاید به پهنای دشت شب آسوده گشتهاید زفکر شب دراز اما دریغ کاین شب...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -شهیدان
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
تقدیم به همه شهدای گلگون کفن راه حق و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون. شهیدان لالههای سرخ در دشت پر از خار شهیدان آیههای نور در قعر شبی بینور شهیدان حامیان عشق در شهری زغم گلرنگ شهیدان نامههایی، یا که نه آیههایی از سپاه صبح در قلب سیاه شب که با شمشیر خون افشان هزاران خانههای شام را ویرانه میسازند شهیدان آتشین پیغام، در سردی هر ایام شهیدان شمع شهیدان بلبلان عشق شهیدان یاوران راستین دوست و اینها آیههای پاکی و خوبی و اینها شاهد...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
تقدیم به همه شهدای گلگون کفن راه حق و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون. شهیدان لالههای سرخ در دشت پر از خار شهیدان آیههای نور در قعر شبی بینور شهیدان حامیان عشق در شهری زغم گلرنگ شهیدان نامههایی، یا که نه آیههایی از سپاه صبح در قلب سیاه شب که با شمشیر خون افشان هزاران خانههای شام را ویرانه میسازند شهیدان آتشین پیغام، در سردی هر ایام شهیدان شمع شهیدان بلبلان عشق شهیدان یاوران راستین دوست و اینها آیههای پاکی و خوبی و اینها شاهد...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -فریاد
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
به گرمی هرآن عشقی که جان را میکند سرشار میزنم هر خفته را فریاد با امیدی نو به آزادی و فردای پر از شادی گام میدارم به روی جمله پستیها به عشق آن شقایق آن گل لاله که برخیزد زامواج پر از خون شهادتها میدهم هر خفته را پیغام وقت کوچ است این زمان از خانه بتهای خون آشام میدهم هر خفته را پیغام ای رفیق ره بیا تا هر دو برگیریم فریاد انا الحق را و چون حلاج که دار خویشتن بر دوش خود آسوده میبرده قدم در راه بگذاریم میدهم هر خفته را...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
به گرمی هرآن عشقی که جان را میکند سرشار میزنم هر خفته را فریاد با امیدی نو به آزادی و فردای پر از شادی گام میدارم به روی جمله پستیها به عشق آن شقایق آن گل لاله که برخیزد زامواج پر از خون شهادتها میدهم هر خفته را پیغام وقت کوچ است این زمان از خانه بتهای خون آشام میدهم هر خفته را پیغام ای رفیق ره بیا تا هر دو برگیریم فریاد انا الحق را و چون حلاج که دار خویشتن بر دوش خود آسوده میبرده قدم در راه بگذاریم میدهم هر خفته را...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -قیامت
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
صدا اگر میدهم ای وای ای صد وای زمردان پلید جمله در وادی ز نامردی خصم دین و آزادی الا ای فوج گمراهان در مرداب گمراهی الا ای همرهان وحشت و ننگین رسوائی زمین یکروز خواهد مرد جهان یکروز خواهد مرد الا انسان ببین، بشنو چه میگویم و در دم چیست تو خواهی مرد چراغ عمرت ای انسان خاموش خواهد شد و تو با هر پلیدی، گمرهی در قبر میمانی ((( خدای کعبه ای یکتا ای معبود بی همتا ای مقصود انسانها خدا ای رب ابراهیم ای روزی ده عیسی خدای کعبه ای یکتا...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
صدا اگر میدهم ای وای ای صد وای زمردان پلید جمله در وادی ز نامردی خصم دین و آزادی الا ای فوج گمراهان در مرداب گمراهی الا ای همرهان وحشت و ننگین رسوائی زمین یکروز خواهد مرد جهان یکروز خواهد مرد الا انسان ببین، بشنو چه میگویم و در دم چیست تو خواهی مرد چراغ عمرت ای انسان خاموش خواهد شد و تو با هر پلیدی، گمرهی در قبر میمانی ((( خدای کعبه ای یکتا ای معبود بی همتا ای مقصود انسانها خدا ای رب ابراهیم ای روزی ده عیسی خدای کعبه ای یکتا...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -پیشتازان شهادت
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
سرودی برای رضا خلیلی که شهادتش سرود جاوید است. ما همه پیشتاز شهادتیم (2) چون رضا رهروان شهادتیم (2) رهرو قلههای سعادتیم (2) براه حق دهیم جان ناتوان خود بود گواه ما یک شهید غرق خون بسیج ما بود بر علیه ظالمان که داده است خدا وعدهای به مؤمنان ما همه میکنیم جان فدا (2) بهر احیای دین خدا (2) گواه ما رضا داده جان براه حق براه ما بود مشعلی ز نور حق که میدهد به ما روشنی زنور حق (2) قسم به خون تو ای رضای غرق خون که میرویم همه جملگی براه تو (2) سرود(2) ای رزمنده رضا جان بردی...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
سرودی برای رضا خلیلی که شهادتش سرود جاوید است. ما همه پیشتاز شهادتیم (2) چون رضا رهروان شهادتیم (2) رهرو قلههای سعادتیم (2) براه حق دهیم جان ناتوان خود بود گواه ما یک شهید غرق خون بسیج ما بود بر علیه ظالمان که داده است خدا وعدهای به مؤمنان ما همه میکنیم جان فدا (2) بهر احیای دین خدا (2) گواه ما رضا داده جان براه حق براه ما بود مشعلی ز نور حق که میدهد به ما روشنی زنور حق (2) قسم به خون تو ای رضای غرق خون که میرویم همه جملگی براه تو (2) سرود(2) ای رزمنده رضا جان بردی...
شهدا سال 61 -دفترچه شعر شهید مجید محمدزاده -برای پرواز
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
مرغ پرسوختهام، آلت پروازم نیست گر چه از این قفس آزرده و غمگین باشم دارم امید که پرواز کنم تا برِ دوست به هوای سر کویش پر و بالی بزنم با همه سوختگی پرم امیدم نیست که توانم من از این خانه پری بگشایم زین قفس مانده بسی خاطرهها در دل من نیست فردا که روند این همه از خاطر من سرکوی تو نشینم که پری بگشائی توگره تازه کنی باز بر این پیکر من آتشی افتاد در این خرمن و پرسوخت مرا آتشی بود که بوده است بخاکستر...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد مجيد محمدزاده »
مرغ پرسوختهام، آلت پروازم نیست گر چه از این قفس آزرده و غمگین باشم دارم امید که پرواز کنم تا برِ دوست به هوای سر کویش پر و بالی بزنم با همه سوختگی پرم امیدم نیست که توانم من از این خانه پری بگشایم زین قفس مانده بسی خاطرهها در دل من نیست فردا که روند این همه از خاطر من سرکوی تو نشینم که پری بگشائی توگره تازه کنی باز بر این پیکر من آتشی افتاد در این خرمن و پرسوخت مرا آتشی بود که بوده است بخاکستر...
قبلي 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74 75 76 77 78 79 80 81 82 83 84 85 86 87 88 89 90 91
92
93 94 95 96 97 98 99 100 101 102 103 بعدي